نقش خاطره میزنند قالیها
-
يادشون به خير...بچه بوديم، تابستونها ميرفتيم كرمان، منزل خدابيامرز
مادربزرگم. دمدمای غروب، شدت آفتاب كه كم ميشد، حياط رو آب ميپاشيدن و يك
فرش پهن ميك...
اسپانیا 1
-
سلام به همه. اومدم طلسم اسپانیا را بشکنم. صبح روز کریسمس یعنی 25 دسامبر
پرواز داشتم. خلاصه ساعت 1 ظهر رسیدم به شهر کستِیون. چیزی که از ایستگاه قطار
ولنسیا ...
۴ نظر:
منتظرم زودتر بکاریشون تا بتونم قلمه هاشونو ازت بگیرم.
چه عکس های زیبایی
بیایم خونت بزرگتر شدشو ببینیم.:)
merc merc azizam:)
ارسال یک نظر