۱۳۸۸ شهریور ۹, دوشنبه

مسؤولیت

دیروز که تو آشپزخونه داشتم برای افطار سبزی خوردن می شستم یهو یه صدایی از حیاط اومد. فکر کردم حتما همسرم حسن یوسف رو که برده حیاط یه بادی به سر و کله اش (حسن یوسف) بخوره!!! گذاشتتش روی رف کنار پنجره و افتاده. منم سریع برای نجات اون دویدم طرف در حیاط. چشمتون روز بد نبینه. در رو که باز کردم باران خرده نان و تکه نان و دستمال کاغذی های استفاده شده و کاغذ کالباس و... بود که به طرف حیاط نازل می شد!!!(آیکون تعجب زیاد) خلاصه سریع دویدم طبقات بالا تا مجرم را دستگیر کنم(آیکون نیشخند) خیلی زحمت نداشت چون یه پسر مو سیخ سیخی بود که سریع هم اعتراف کرد! (من به موهاش کار ندارما ولی این قیافه که دیدم معمولا ادعاهای زیادی دارن و به نظرشون بقیه که اینجوری نیستند املند و یه حس برتر بینی خودشون توشون هست چون دارن از خارجیها پیروی می کنند!!!) بعد هم رفتم پیش مدیر ساختمون که الحق برای این کار برازنده است و حسابی خط و نشون کشیدم!!!(شاید تعجب کنید که دیگه مدیریت ساختمون این حرفا رو نداره که. ولی من معتقدم که برای هر کاری آدم باید در اندازه اون کار باشه یا بشه تا بتونه اون کار رو درست انجام بده مخصوصا در مورد مسئولان مملک.تی)
به هر حال بعد که اومدم پایین به این نتیجه دوباره رسیدم که مشکل جامعه ما صرفا مسئولای مم.لک.تیمون نیستن. مشکل اصلی خودمونین چون اونها هم از ما هستن پس همینطوری اند. مثلا تا وقتی من اسراف می کنم (در حد خودم) مسئول عالی رتبه مم.لک.ت هم میاد افطاری بزرگ میده به بقیه اعضا از جیب مردم(اسراف می کنه در حد خودش). خوب من چی بگم من که همون کارو دارم در سطح خودم انجام می دم!!! ولی اگه به طور عادی اسراف نکنیم اون طرف هم اصلا جرات اسراف نداره.
یا خیلی چیزای دیگه. حالا جالبترش اینه که همه بی قانونیها رو می کنیم بعد مشکلاتی که پیش میاد انگار ما تقصیر نداشتیم. نه دیگه عزیزم!!! نمی شه!!! خیلی از مشکلات نتیجه یه سری از اتفاقاته که خودمون هم توش نقش داشتیم. پس بیاید مسؤولیت کارها و رفتارامون رو بپذیریم. واینستیم کنار بگیم مم.لک.ت اله و بله و فلانی و فلانی خرابش کردن. (آره قبول ) ولی سهم ما چی ؟ ما درست عمل می کنیم؟
امیدوارم منظورم رو رسونده باشم.
دوست دارم بیاین و نظر بدین. ولی لطفا سعی نکنین خودتون رو مبرا کنین وباز بگین دیگرانند که اینجورین.
لطفا نیاین از اسلام بد بگین. ربطی به اون نداره. تو اسلام هست که حق رو نباید ضایع کرد. وقتی من از چراغ قرمز رد بشم خوب حق یه عده ای رو ضایع کردم دیگه. پس خوب فکر کنین اگه مشکل از مسلمونی ماست نگین مشکل از اسلامه.
ببینین بیاین یه کم واقع بین باشیم و مسؤولیت کارامون رو بپذیریم. مثلا کسی که خوب درس نمی خونه و نمره اش بد میشه دیدین میگه معلم (یا استاد) با من بد بود وگرنه من نمره ام خوب بود!!! خوب اگه این فرد مسؤولیت کارش رو بپذیره می تونه پیشرفت کنه ولی تا وقتی که این مسؤئلیت (خوب درس نخوندن) رو نپذیره همین آشه و همین کاسه.
حرفای من پذیرش کارای خیلی از س.را.ن ممل.کت نیست من فقط خواستم بگم ما هم مسؤولیم. بد نیست از جنبه دیگه هم به اوضاع نگاه کنیم.
شاید اومدم تحقیقاتی رو دکتر عدالت در این زمینه کرده براتون گفتم.

۱۳۸۸ مرداد ۱۰, شنبه

مهاجرت

تو این تابستون چند تا از دوستانی که اقلا یکی دو سال باهاشون زندگی کرده بودم یا اومدن خونمون یا تلفنی خداحافظی کردن که برن قسمتهای مختلف دنیا، آخریش شیرین عزیزم که خداحافظی از اون سختتر شاید بهتر بگم عذاب آور بود.
نمیدونم! باید موند و درست عمل کرد تا سهمی در ساختن ایران داشت یا نه رفت و زندگی خود را از این آشفته بازار نجات داد.
به هر حال تو این اوضاع به هم ریخته که مردم و دوستان با هم بخاطر مسائل سیاسی اختلاف دارند و مهرو محبت خریداری نداره،
ما که مجبوریم بمونیم، پس...