۱۳۸۷ مهر ۷, یکشنبه

حس خوب


امروز بعد از مدتها زود از خواب بیدار شدم و کسل هم نبودم (این زود که میگم زود تر از روزای پیشه وگرنه خیلی هم زود نبود) و بعد از چند هفته بالاخره نشستم سر درسم!!! هوا خیلی خوب و خنک بود خیلی حس خوبی داشتم. یه چیزی دلم رو قلقلک می داد. مخصوصا که راه جدیدی برای حل مساله ام به فکرم رسیده بود.(این از اونجا ناشی میشه که طبق معمول استاد گرامی بهتر از وضعیت درسی من خبر داره تا خودم!!! چند روز پیش بهم گفت که فکر کنم هنوز تو continuous logic اشکال داری و من هم کلی بهم برخورد به حدی که گفتن شاید اشتباه می کنم و بنده خدا حرفشو پس گرفت ولی وقتی که رفتم سراغه درس مذکور دیدم بعععععله بازم استاد گرامی درست گفتند و کلی لم و قضیه هست که می تونم ازشون استفاده کنم که نکردم و چسبیدم به تعریف که باهاش به "هیچ جا" رسیده بودم.)


امروز هم بعد از مدتها به اتفاق همسر عزیزم می خوایم بریم پارک و باهم ازغذایی که پختم بخوریم. می خوام ماکارونی درست کنم با گوشت و قارچ و ته دیگ سیب زمینی و پنیر و درکنارش ذرت و فلفل دلمه ای و هویج خام همراه با ژله چند میوه و شکلات و شاید مخلوط پنیرو گردو و کنجد.


چند وقته که به این نتیجه رسیدم که مشکلات من که تمومی نداره که بهتره سر به سر مشکلات نذارم و زندگی عادیمو" پر از حس خوب "بکنم ولی نمی شد تا اینکه از دیروز لحظاتی دست داد که "حس خوب" دوباره تو من به وجود اومد. وقتی که توی دانشگاهی ازم خواستند درس بدم و خیلی خوب رفتار کردن حتی حاضر شدن که بهم کمک کنن که درسه خیلی ازم وقت نگیره و بتونم به بقیه کارهام برسم. بعدش هم رفتم فروشگاه رفاه. هم قسمت خوراکیها هم قسمت لوازم خونه. اونجا هم "حس خوب"ه دوباره اومد مخصوصا که یکی از شعرهای مورد علاقه ام هم داشت پخش می شد.


یه شب مهتاب


ماه میاد تو خواب


منو میبره


کوچه به کوچه


باغ انگوری


باغ آلوچه


...


عمو یادگار


خوابی یا بیدار


مستی یا هوشیار


...


خوابم یا بیدار


شهیدای شهر


مستم یا هوشیار


شهیدای شهر


...


(فکر کنم خیلی مخصوصا گفتم)


هم اتاقی خوشفکرم الان جلوم نشسته و بهم میگه "فقط خودتی که که مسول خودتی."

۲ نظر:

ناشناس گفت...

دلم لک زده برای یکی از اون حسای خوب.
مطمئنم که پارک خیلی بهتون خوش میگذره.
منم دلم خواست.نون و پنیر و گوجه خیار و فلفل دلمه ای. یادته صبحانه خوردنمون 1 ساعت طول میکشید و چه کیفی میکردیم. دلم برای اون روزا تنگ شده خواهری.

Zara گفت...

Wooooooooow, manam delam makarooni khast, aslan feker kardi balad nistam:DD yad gerftam, mipazam:D, yahoooooooooooooooooo,...Koli khoshhal shodam ino gofti, rasti bazam vasam doa koni ha be khosos vase in Qual:)
Booooooooos